خبرگزاری مهر، گروه استانها- کوروش دیباج: باد از میان شاخههای زرد و نارنجی گردوها میوزد. آفتاب، نرم و کمرمق از لابهلای دیوارههای گِلی کوچهها سرک میکشد و بوی خاک نمخورده را به جان مسافران مینشاند. در انتهای جادهای باریک که پیچوخم کوههای کرکس را دنبال میکند، کلهرود آرام و فروتن نشسته است؛ روستایی که هنوز هم صدای چشمههای خشکشدهاش در حافظه اهالی زنده است و هنوز بوی نان تازه از تنورهای گلی آن بلند میشود.

روستای کلهرود، جایی در ۹۰ کیلومتری شمال اصفهان است که میان باغهای گردو و بادام، در دل دامنههای سنگی کرکس جا گرفته است. راه باریک و پرپیچ است، اما هر پیچ، چشماندازی تازه پیش چشم میگذارد؛ از تپههای خاکی و داغ گرفته تا باغهایی که هنوز رگههایی از سبزی در میان زردی پاییزی خود دارند.
کوچهباغهایی که زمان در آنها جا مانده است
پا که در کوچههای باریک و خاکی کلهرود میگذاری، انگار پا به گذشته گذاشتهای. دیوارهای کاهگلی بلند، سایه انداختهاند بر راهی که با برگهای خشک پوشیده شده است. صدای خشخش برگها زیر پا، گاهی با آواز گنجشکی درهم میآمیزد. نسیم خنک، عطر گردو و خاک را در هم میپیچد و از فراز دیوارها، شاخههای درختان چون دستی به استقبال رهگذر میآیند.

یکی از اهالی مسن روستا با چهرهای آفتابسوخته و لبخندی صمیمی از دور پیداست. عصایش را به زمین میکوبد و میگوید: قدیما اینجا آب تا نیمه کوچه میرسید. همین جوی خشک رو که میبینی، رودخونه ما بود. از دل کوه میاومد، تا وسط باغها میرفت. حالا چند سال است که فقط صدای باد از آن رد میشود.
وی با نگاهی به سمت کوه اضافه میکند: اما باز هم اینجا زنده است. همین باغها، همین درختها، مردمش هنوز دل به زمین دارن د.
در پس این جمله ساده، نوعی عشق و وفاداری به خاک نهفته است؛ عشقی که با همه خشکی زمین و بیآبی، هنوز جانِ روستا را گرم نگه داشته است.

آوای جشن در دامنه کوه
در یکی از کوچه باغهای روستا، شور و هیاهویی خاص به پاست. جشنواره گردشگری کلهرود، رنگ تازهای به این دیار بخشیده است. اهالی روستا دیگ بزرگ «آش جو» را هم میزنند؛ همان آش مخصوص کلهرود که بوی سبزیاش تا چند کوچه آنطرفتر میپیچد. کمی آنسوتر در میدان کوچک روستا که محل برگزاری جشنواره است زنان روستا با چادرهای گلدار مشغول درست کردن «کلهجوش» هستند؛ غذایی ساده اما پر از خاطره که با کشک محلی، پیاز داغ و نان خشک تهیه میشود.
گردشگران از اصفهان، تهران و نطنز آمدهاند؛ بعضی برای عکاسی، بعضی برای استراحت و بعضی فقط برای شنیدن سکوت. موسیقی محلی از بلندگوها پخش میشود و کودکان در میان جمع میچرخند. شور زندگی در هوای خنک کوهستانی جریان دارد.

یکی از بانوان روستا که در کنار دیگ «کلهجوش» ایستاده است، با لبخند میگوید: امسال در فصل آبان بر عکس سالهای قبل شور و حال خاصی در روستا به دلیل برگزاری جشنواره گردشگری حکمفرما شده است. این جشن باعث شده خیلیها دوباره کلهرود رو بشناسند. ما هم با همین غذاهای محلی از مهمانها پذیرایی میکنیم، مهم نیست اهل کجا باشند، مهم این است که دلشان با این خاک است.

امامزادگانی در دل کوه
در حاشیه جنوبی روستا، جادهای خاکی از میان درختان و تپههای سنگی بالا میرود و به بنایی ساده و سفید آجری ختم میشود. مرقد امامزادگان عبدالله، رقیه و بیبی فاطمه (ع) در دامنه کوه جا گرفته است؛ بنایی که در سکوتی عمیق فرو رفته است. صدای باد در دل دامنه کوه حال و هوای عجیب و روحانی را حکمفرما کرده است و غروب آرام، سایه کوه را بر دیوارها مینشاند.
در برابر این مکان مقدس، سکوتی خاص جاری است؛ سکوتی که نه غمانگیز، که آرامبخش است. انگار کوه، خود حافظ و نگهبان این مرقد است.

غار گِلی و رازهای خاموش زمین
در فاصلهای کوتاه از روستا، در دل یکی از کوهها، غار کلهرود قرار دارد؛ غاری که اهالی آن را «درازترین غار گِلی ایران» مینامند. رسیدن به دهانه غار از میان شیبهای تند و خاکی ممکن است، اما ارزشش را دارد. اهالی میگویند داخل غار، مسیرهایی باریک و پیچدرپیچ وجود دارد که در تابستان خنک و در زمستان گرم است.
پیرمردی که با نیسان آبی چند بز خود را حمل میکند راه را نشانم میدهد، با نگاهی عمیق از پایین کوه به دهانه تاریک غار اشاره میکند و میگوید: این غار همیشه یه راز بوده. بچه که بودیم، پدرانمان میگفتند در دلش نسیمی است که از دل زمین میآید. هنوز هم که به آنجا میروم، همان بوی خاک مرطوب قدیم را میدهد.
غار، بخشی از هویت طبیعی و تاریخی کلهرود است؛ پناهگاهی که هم یادگار زمین است و هم مأوای خاطرات مردمانش.

روستایی با چهار محله و هزار داستان
کلهرود از چهار محله تشکیل شده است: کلهرود، توکلر، سربیشه و قلعه. هر محله، هویتی جدا دارد و هر کوچه، قصهای از گذشتهها را در خود پنهان کرده است. در محله سربیشه همانجا که جشنواره برگزار شد دیگر صدای آب جوی طنین انداز نیست و تنها یادگار آن مسیر سنگلاخی است که نشان میدهد زمانی اینجا آب جاری بوده است
یکی از خانمهای مسن روستا میگوید: چند سال است که بارندگی خیلی کم شده. قناتها خشک شدند، رودخانهها هم فصلی شدند. ولی ما هنوز نمیخواهیم از اینجا برویم. اینجا نفس میکشد، با همین درختها، همین خاک، همین خاطرا ت. در نگاهش، ریشهای از تعهد و امید دیده میشود؛ همان امیدی که شاید نسلهای پیشین را نیز در این زمین نگاه داشته است.

خانههایی بر دامنه کوه، روستایی در دو فصل
از بالای بام یکی از خانهها که مینگری، چشماندازی تماشایی پیش رؤیت است: خانههای گِلی و آجری که بر شیب تپهها بنا شدهاند، با سقفهایی صاف و دودکشهایی کوتاه. در پاییندست، باغها همچون فرشی زرد و سبز گسترده شدهاند و در دوردست، کوههای سرخ و خاکی، قامت استوارشان را در برابر آسمان آبی برکشیدهاند.
کلهرود روستایی است با دو چهره؛ در تابستان، پر از شور و زندگی است. بسیاری از اهالی که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند، برای تعطیلات به زادگاهشان بازمیگردند و جمعیت روستا چند برابر میشود. در زمستان، ساکت و خلوت میشود؛ سکوتی که تنها صدای باد آن را میشکند. اما حتی در آن سکوت نیز، گرمای زندگی زیر پوست روستا جاری است.

طبیعتی خسته اما زنده
با وجود سالها خشکسالی، روستا هنوز زنده است. جویهای خشک، هنوز مسیر آب را در خاطر دارند و باغها با تلاش شبانهروزی اهالی، سبز ماندهاند.
یکی از کشاورزان میگوید: هر قطره آبی که میرسد، برایش دعا میکنیم. با همین چشمه کوچک، با همین قنات، تا حالا روستا را زنده نگه داشتیم. اگر خدا بخواهد و باران بیاید، باز هم زمینها جان میگیرند. این سخن، تصویری از واقعیت زندگی در کلهرود است: زمینی تشنه، اما مردمانی دلزنده.
راهی برای ماندن
در پایان سفر، در گفتوگو با رسول صالح، بخشدار مرکزی شهرستان شاهینشهر و میمه، وی درباره ویژگیها و آینده این روستا چنین اظهار کرد: روستای هدف گردشگری کلهرود در ۹۰ کیلومتری استان اصفهان واقع شده و یکی از روستاهای بخش مرکزی شهرستان شاهینشهر و میمه است. این روستا با جاذبههای طبیعی و تاریخی که دارد، همواره مورد توجه گردشگران و ساکنین بومی بوده است. بسیاری از مردم بومی که اکنون ساکن تهران هستند، در تعطیلات پایان هفته و تابستان به روستا بازمیگردند و جمعیت کلهرود در این زمان تا سه یا چهار برابر افزایش مییابد؛ بهطوریکه مهاجرت معکوس موقت در این روستا دیده میشود.
وی افزود: جمعیت کلهرود طبق سرشماری سال ۱۳۹۵ حدود ۲۲۰ نفر بوده، اما اکنون به بیش از ۴۵۰ نفر افزایش یافته است. در ایام خاص، مانند مراسم تاسوعا و عاشورا که آئین نخلگردانی برگزار میشود، جمعیت حتی به دوهزار نفر نیز میرسد. کلهرود علاوه بر جاذبههای طبیعی، آثار تاریخی و مسجد قدیمی دارد. غار کلهرود از جمله ظرفیتهای مهم گردشگری این منطقه است. این روستا چهار محله دارد و رودخانه فصلی آن نیز جلوهای خاص به این دیار بخشیده است.

بودجه سالانه روستای کلهرود کمتر از ۵۰۰ میلیون تومان
بخشدار مرکزی شهرستان شاهینشهر و میمه ادامه داد: تا سال ۱۳۹۰، کلهرود جزو بخش نطنز بود، اما با تشکیل شهرستان شاهینشهر و میمه، به بخش مرکزی این شهرستان ملحق شد. یکی از برنامههای مهم ما برای روستا، اصلاح مسیر جاده مورچهخورت به کلهرود و باغ بیرون به کلهرود است. عملیات شانهسازی این جاده حدود ۲۰ روز است که آغاز شده و امیدواریم تا پایان ماه آینده به اتمام برسد، چرا که در این مسیر تلفات جانی متعددی رخ داده و اصلاح آن از اولویتهای اصلی است.
وی در پایان اظهار کرد: بودجه سالانه این روستا کمتر از ۵۰۰ میلیون تومان است، اما برای پروژه جاده بیش از یک میلیارد تومان اختصاص یافته است. امیدواریم با ایجاد زیرساختها و برگزاری رویدادهایی همچون جشنواره گردشگری، زمینه جذب سرمایهگذاران در حوزه گردشگری فراهم شود. از سرمایهگذاران، چه بومی و چه غیربومی، دعوت میکنیم در توسعه گردشگری کلهرود مشارکت کنند. هدف ما ایجاد درآمد پایدار برای مردم و احیای ظرفیتهای طبیعی و فرهنگی این روستا است.

پایان سفر؛ صدای باد و بوی خاک
خورشید آرام آرام پشت کوههای کرکس پنهان میشود. روستا در آغوش غروب آرام میگیرد و بوی خاک خنک در فضا میپیچد. صدای زنگ گلهای از دور میآید و از کوچههای باریک، آخرین برگهای زرد در باد میرقصند.
کلهرود، با همه سادگی و کمآبیاش، هنوز بوی زندگی میدهد؛ بوی دستانی که زمین را رها نکردهاند و چشمانی که هنوز به باران امید دارند. در پایان این سفر، تنها یک جمله در ذهن میماند: کلهرود، روستایی که هنوز نفس میکشد و به راستی لقب بهشت گمشده گردشگران که به آن دادهاند، برازندهاش است.
نظرات کاربران