0

صائب تبریزی، زنده‌رود را به صدای شعر اصفهان تبدیل کرد

صائب تبریزی، زنده‌رود را به صدای شعر اصفهان تبدیل کرد
بازدید 3

به گزارش خبرنگار مهر، نشست «بازتاب اصفهان در اشعار فارسی» شامگاه سه‌شنبه با سخنرانی محمدابراهیم ایرج‌پور، استاد زبان و ادبیات فارسی، در مرکز اصفهان‌شناسی و خانه ملل برگزار شد. ایرج‌پور در این نشست با ارائه خوانشی تحلیلی از مضامین شعری صائب تبریزی، به رمزگشایی از چگونگی بازتاب اصفهان در شعر این شاعر قرن یازدهم پرداخت و از نسبت دیرینه شعر و شهر در ادب فارسی سخن گفت.

اصفهان؛ شهری با سه سبک شعری

ایرج‌پور در ابتدای سخنان خود با اشاره به جایگاه ممتاز اصفهان در تاریخ ادبیات ایران تصریح کرد: «اصفهان تنها شهری است که در سه سبک عمده شعر فارسی—عراقی، اصفهانی (هندی)، و بازگشت—حضور مؤثر و مستقیم داشته است.» او یادآور شد که در گذشته، ناحیه مرکزی ایران که اصفهان را شامل می‌شده، در متون ادبی با عنوان «عراق» شناخته می‌شده و این بازتاب در اشعار حافظ نیز مشهود است.

وی افزود: «اصفهان، به‌عنوان یکی از سه پایتخت فرهنگی ایران در دوره‌های سلجوقی، آل‌بویه و صفویه، همیشه بستری برای بالیدن هنر، اندیشه و ادبیات بوده است؛ به‌ویژه در عصر صفوی که این شهر به مرکز تمدن ایرانی بدل شد.»

صائب تبریزی؛ شاعر اصفهانی با شناسنامه تبریز

به گفته ایرج‌پور، اگرچه صائب به نام تبریزی شناخته می‌شود، اما زادگاه، زندگی و وفات او در اصفهان رقم خورده است. او افزود: «پدر صائب از تجار تبریزی بود که در پی ناامنی‌های ناشی از حمله عثمانی‌ها، به اصفهان مهاجرت کرد. صائب در این شهر بالید، نزد حکیم شفائی به فراگیری علوم ادبی پرداخت و در کنار عموی خوشنویس خود، خط نیز آموخت.»

ایرج‌پور همچنین به مهاجرت صائب به هند در ۳۴ سالگی و اقامت چندساله‌اش در دربار ظفرخان اشاره کرد و گفت: «پس از سال‌ها زندگی در هند، صائب به عشق دیدار پدر و وطن، به اصفهان بازگشت و تا پایان عمر در باغ شخصی‌اش زیست؛ همان‌جایی که امروز آرامگاه اوست.»

مضمون‌گرایی؛ جوهر سبک اصفهانی

ایرج‌پور با تمایز میان «موضوع» و «مضمون» در شعر، سبک هندی را سبک «مضمون‌پردازی خلاق» دانست و گفت: «در حالی که موضوعات شعر—عشق، مرگ، طبیعت—ثابت‌اند، مضمون‌پردازی آن‌ها تابع خلاقیت شاعر است. صائب، در بستر اجتماعی و فرهنگی اصفهان، با زبانی تازه و مردمی، مضامینی نو آفرید.»

وی با دفاع از عنوان «سبک اصفهانی» به جای «سبک هندی» افزود: «بسیاری از ادبا مانند امیری فیروزکوهی و مظاهر مصطفوی نیز بر آن‌اند که نام این سبک باید برگرفته از زادگاه و خاستگاه فکری آن باشد؛ یعنی اصفهان.»

سرمه صفاهان؛ نماد زیبایی و روشنی

به‌گفته این دکترای زبان و ادبیات فارسی، یکی از پرتکرارترین مضامین شعر صائب، سرمه است.

وی گفت: «بیش از ۴۵۸ بیت در دیوان صائب به سرمه اختصاص دارد و دست‌کم ۴۰ بیت به‌صراحت از سرمه اصفهان سخن می‌گوید. این ماده معدنی که در کوهپایه‌های اصفهان یافت می‌شده، نمادی از زیبایی، روشنایی و حتی خفگی صدا در شعر صائب است.»

وی افزود: «واژه‌هایی چون طوطیا، طوطی، و چشم، در منظومه خیال صائب با مضمون سرمه درهم‌تنیده‌اند؛ همان‌گونه که در بیت زیر می‌بینیم:

اصفهان چشم جهان‌گر نیست، صائب از چه رو سرمه نتوانست از خاک صفاهان بگذرد»

شکر و سیب؛ دو عنصر دیگر زیبایی

ایرج‌پور در ادامه به سه‌گانه زیبایی اصفهان در شعر صائب اشاره کرد و گفت: «شکر، در کنار سرمه، نمادی از شیرینی گفتار است و در برخی ابیات، ارجاعی به شخصیت “شکر” در داستان خسرو و شیرین دارد؛ بانویی که گفته می‌شود در قصر جمیلان اصفهان می‌زیسته است.»

وی افزود: «سیب نیز در شعر فارسی نماد لطافت و زیبایی چهره است. صائب با تأکید بر سیب اصفهان، از دلتنگی و تعلق به زادگاه خود سخن می‌گوید؛ چنان‌که در این بیت آمده است:

در غریبی می‌توان گل چید از افکار من

در صفاهان بو ندارم، سیب اصفهانیم»

گل سرخ؛ چهره بی‌نام و نشان زیبایی

به گفته این دکترای زبان و ادبیات فارسی، در شعر کهن فارسی، واژه «گل» به‌تنهایی به گل سرخ اشاره دارد و دیگر گل‌ها با صفت همراه می‌شوند. او تأکید کرد که صائب نیز در امتداد همین سنت، گل سرخ را به‌عنوان نماد زیبایی و لطافت اصفهان معرفی کرده است.

اصفهان در رقابت با دیگر شهرها

ایرج‌پور در بخش دیگری از سخنانش گفت: «صائب در برخی ابیات، اصفهان را برتر از بغداد، کربلا، کشمیر، مازندران و نیشابور دانسته است؛ در برخی دیگر نیز به‌دلیل دلتنگی یا نقدهای اجتماعی، آن را فروتر از برخی بلاد معرفی می‌کند.»

وی به بیت‌هایی چون:

دیده‌ام صائب همه گل‌های باغ هند را

چون گل نشکفته باغ صفاهان تو نیست

و

آنچه از آب و گل مازندران بر ما گذشت

گرد و خاک اصفهان را طوطیا خواهیم ساخت

اشاره کرد و گفت: «این نوسان، بازتاب ذهن شاعری است که میان واقعیت و رؤیا، مهاجرت و بازگشت، شکوه و گلایه در رفت‌وآمد است.»

اصفهان در متن رخدادهای تاریخی

ایرج‌پور با اشاره به ابیاتی که صائب به‌مناسبت رویدادهای تاریخی سروده، گفت: «ساخت عمارت عالی‌قاپو، احداث پل خواجو، بازگشت شاه عباس دوم از قندهار، و ساخت هشت‌بهشت، همگی در اشعار صائب بازتاب یافته‌اند.»

وی به بیت‌هایی چون:

چون شد است تعمیر دل‌ها فارغ از توفیق حق

کرد تا تالار فلک قدری بنا در اصفهان

و

اصفهان شد غیرت‌افزای بهشت جاودان

زین بنای تازه سلطان سلیمان زمان

اشاره کرد و آن‌ها را نمونه‌هایی از پیوند شعر صائب با تاریخ اصفهان دانست.

سواد و علم؛ درک عرفانی از دانش

وی درباره کاربرد واژه «سواد» در شعر صائب گفت: «سواد در متون کهن به معنای سیاهی، آموخته‌های ذهنی، و منطقه‌ی پیرامون شهر بوده است. در نگاه عرفانی، سواد با ذهن و علم با قلب پیوند دارد. صائب در بیت “گرچه صائب در سواد اصفهان پوشیده‌ایم” به همه این معانی ارجاع می‌دهد.»

فریادی بی‌پاسخ در زادگاه

ایرج‌پور به ابیاتی از صائب اشاره کرد که در آن‌ها از ناشناخته ماندن شعرش در اصفهان گلایه می‌کند و گفت: «با آنکه اصفهان در شعر صائب درخشان است، او بارها از بی‌مهری جامعه ادبی زادگاه خود گلایه کرده است:

کی چنین آواره می‌شد فکر من

هر جانبی مستمع می‌یافت گر در اصفهان فریاد من»

زنده‌رود؛ ردیفی برای آواز شهر

به گفته این مدرس دانشگاه، زنده‌رود در دیوان صائب ۶۰ بار آمده و گاه به‌عنوان ردیف در غزل‌های توصیفی شاعر نقش ایفا کرده است. وی غزلی را با ردیف «زنده‌رود» از شاهکارهای صائب دانست که در ستایش پل خواجو سروده شده و ابیاتی چون:

چشمه حیوان ندارد آب و تاب زنده‌رود

خضر و آب زندگانی نیست، آب زنده‌رود

در آن آمده است.

وی افزود: «زنده‌رود در شعر صائب، نه‌فقط رودخانه‌ای جغرافیایی، بلکه استعاره‌ای از زندگی، شهرت، صدا و امید است.»

صائب؛ شاعری ملی در انتظار بازشناسی

در پایان این نشست، ایرج‌پور با تأکید بر جایگاه فرهنگی صائب تبریزی گفت: «صائب از جمله شاعرانی است که می‌تواند به‌عنوان چهره‌ای ملی و بین‌المللی در شعر فارسی بازشناسی شود. شهرداری اصفهان و نهادهای فرهنگی باید آرامگاه او را به مرکزی فرهنگی با شأنی شایسته تبدیل کنند.»

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

11 + سیزده =

مشاهده بیشتر