به گزارش خبرنگار مهر، اردبیل در نخستین نگاه، استان چشمههای آبگرم، سبلان سفیدپوش و ییلاقات عشایری است؛ اما همانقدر که طبیعت در شکلگیری هویت این خطه نقش دارد، فرهنگ دستساختههای مردمانی که قرنها با کوچ، پشمریسی، رنگرزی و بافتن روزگار گذراندهاند نیز ستون اصلی میراث منطقه است.
در میان این هنرها، ورنیبافی جایگاهی ویژه دارد؛ هنری که از مهمترین مهارتهای سنتی عشایر شاهسون بهشمار میرود. کافی است سری به تابستانچراهای گرمی یا مشکینشهر بزنید؛ همانجا که زنان در سکوت چادرهای سفید، پشمهای تابخورده را کنار دارهای ایستاده میگذارند و شروع میکنند به بافتن حیواناتی که روزگار کوچ را روایت میکنند: بز، شتر، آهو و پرندگان. همهچیز ذهنی است و سالهاست که نقشههای ورنی از مادر به دختر منتقل میشود.
ورنی فقط یک بافته تزئینی نیست؛ تاریخچهای از زیست کوچنشینی و رنجها و شادیهای مسیرهای طولانی ایل.
«اگر ورنی نباشد، نیمی از اقتصاد خانوارهای عشایر میخوابد.» این را یکی از بافندگان در منطقه اصلاندوز میگوید. ورنی در سالهای اخیر به یکی از پرتقاضاترین محصولات صادراتی تبدیل شده، اما بافندگان میگویند سود واقعی به دست دلالان میرسد. چون کمبود پشم مرغوب، افزایش قیمت رنگهای گیاهی و مهاجرت نسل جوان چالش اصلی آن است.
جاجیم عنبران؛ پارچهای که هنوز از دهانه دار میتراود
اما روایت اردبیل تنها به ورنی ختم نمیشود. چند کیلومتر آنطرفتر، در روستاهای عنبران، پارچههایی راهراه از قاب دارهای چوبی بیرون میآیند؛ جاجیمهای معروف عنبران که در فهرست میراث ناملموس ثبت شده است.

زنان عنبران هنوز هم با همان روشهای قدیمی کار میکنند: تارهایی که از پشم محلی تهیه میشود، نخهایی که رنگهای طبیعی دارد، و طرحهایی که ذهنی است و نسلها در ذهن بافندگان مانده. جاجیمها در گذشته برای بقچه، روانداز و رختخوابپیچ استفاده میشدند؛ امروز اما، بازار جدیدی یافتهاند و بهصورت کیف، روکش و پارچه تزئینی عرضه میشوند. این تغییر کاربری، یکی از معدود راههایی است که باعث شده جاجیم هنوز بین نسل جوان جایگاهی داشته باشد.
گلیم اردبیل؛ از دامنه سبلان تا خانههای امروز
در گوشهوکنار استان، از نمین تا سرعین و نیر، نقشهای لوزی و خطوط شکسته گلیمها چشم را میگیرد. این هنر که در سال ۱۳۹۲ با شماره ۲۳۹ در فهرست میراث ناملموس ثبت شده، یکی از اصیلترین تولیدات زنان روستایی است.
گلیم اردبیل برخلاف بسیاری از گلیمهای مناطق دیگر، با رنگهای گیاهی سبلان بافته میشود که همین ویژگی، به آن هویت و ماندگاری ویژهای داده است.
استادکاران میگویند مهمترین عامل موفقیت گلیم، پیوند آن با زندگی روزمره مردم بوده؛ گلیمی که زیرانداز خانه، بخشی از جهیزیه دختران یا حتی رانه اسبها در کوچهای قدیمی بوده است.
چموشدوزی؛ مشترک با گیلان
چموشدوزی یکی از هنرهای در معرض خطر استان است؛ کفشی که روزگاری بخش اصلی پوشاک مردان اردبیل بود و اکنون بیشتر در موزهها دیده میشود.
چموش از چرم گاو و با دوختهای ضخیم تهیه میشود. مشکل اصلی این هنر، نبود تقاضای ثابت و سختبودن کار است. در اردبیل، مهارتهایی مانند گیوهدوزی و ساخت پایپوشهای سنتی عشایر دیده میشود، اما چموشدوزی بهعنوان هنر ثبتشده گیلان است و کمتر کسی چموش دوزی را با اردبیل میشناسد.
سازسازی عاشیقی؛ ادامه صدای یک فرهنگ
در ردیف هنرهای ثبتشده، نام دیگری نیز دیده میشود. مهارت ساخت سازهای سنتی عاشیقی. این هنر یکی از ستونهای مهم فرهنگ آذربایجان بهشمار میرود. ساخت تار و قوپوز در اردبیل قدمتی قدیمی دارد. انتخاب چوب مناسب، خشککردن، تراش، شکلدادن به کاسه و دسته، پوستکشی و پرداخت نهایی، بخشی از فرآیندی است که استادکاران همچنان با دقت به آن وفادارند.

قالی اردبیل؛ میراث صفوی
وقتی نام «قالی اردبیل» میآید، نگاهها به شاهکار صفوی در موزه لندن میرود؛ اما مهارت بافت این قالی امروز هم در روستاهای نیر، سرعین و مشکینشهر ادامه دارد. هنوز برخی بافندگان نقشههای «ماهی»، «شاهعباسی» و «افشان» را با دقتی مثالزدنی میبافند. افت بازار جهانی و نبود برند واحد برای قالی اردبیل باعث شده بسیاری از دارها خوابیده باشند. معروف ترین قالی اردبیل اکنون در موزههای لندن و آمریکا نگهداری میشود که متعلق به دوره صفویه هستند.
نمدمالی؛ هنر گرم روستاهای سرد
نمدمالی هم در فهرست میراث ناملموس قرار دارد. پشم بهاره، آب گرم، نمک و کوبیدن مداوم، مواد و ابزارهایی است که با آن زیراندازها، کلاههای نمدی یا جلیقههای ضخیم تولید میکنند. هنوز هم در برخی روستاهای سرعین و نیر مردانی دیده میشوند که با ریتمی منظم نمد را میکوبند.
صنایع دستی؛ میراثی که حمایت میخواهد
با وجود ثبت رسمی و اهمیت فرهنگی، صنایع دستی اردبیل با چالشهای جدی روبهروست؛ چالشهایی که اگر حل نشوند، برخی هنرها را به مرز خاموشی میرسانند.
ورنی که زمانی صادر میشد، حالا با رقابت کالای ارزان خارجی و کاهش قدرت خرید داخلی روبهروست. گلیم و جاجیم هم بیشتر در نمایشگاهها فروش دارند و بازار ثابت ندارند. اگرچه ورنی اردبیل شهرت دارد، اما در سطح ملی و بینالمللی هنوز برند مشخص، بستهبندی استاندارد و حرفهای ندارد.
همچنین بخش قابل توجهی از سود صنایع دستی بهجای هنرمندان، به واسطهها میرسد. در بسیاری از روستاها، دختران جوان دیگر تمایلی به یادگیری صنایع دستی ندارند. سختی کار، درآمد پایین و نداشتن چشمانداز شغلی دلیل اصلی این فاصله است.
با وجود همه این چالشها، صنایع دستی اردبیل همچنان زنده است. هر تابستان که عشایر به ییلاق میروند و دارهای چوبی بین چادرها برپا میشود، فصل جدیدی از خلق هنر آغاز میشود. هنگامی که یک تار تازهتراشخورده در دست سازگر میدرخشد یا جاجیمهای تازهبافت در آفتاب روستا پهن میشود، میتوان فهمید که ریشههای این هنرها هنوز جان دارند؛ حتی اگر به حمایت بیشتری نیاز داشته باشند.
اردبیل سرزمین دستهایی است که هنوز میبافند؛ دستهایی که اگرچه با مشکلات اقتصادی و کمبود بازار روبهرو هستند، اما هنر و هویتشان را رها نکردهاند. این استان، بهویژه با ثبت میراث ناملموس خود و صنایع دستی، نه تنها تاریخش را حفظ کرده، بلکه فرصتی در اختیار دارد تا با بازاریابی نوین، آموزش جوانان و حمایت مستمر، صنایع دستیاش را دوباره به یک مزیت اقتصادی پایدار تبدیل کند.
نظرات کاربران