0

تمرینی برای پرورش گوش موسیقایـی

تمرینی برای پرورش گوش موسیقایـی
بازدید 3

به گزارش خبرگزاری مهر، آگاه نوشت: ۱۹ نوامبر سالروز درگذشت فرانتس شوبرت، آهنگساز برجسته اتریشی است. او در عمر بسیار کوتاه خود ۹ سمفونی، ۱۴ کوارتت زهی، دو تریوی پیانو و بسیاری آثار زیبای دیگر پدید آورد اما بدون شک آنچه نام و جایگاه او را بی‌همتا نگه می‌دارد، لیدها (ترانه‌ها) ی اوست؛ ۶۰۳ لید یا ترانه در ۳۱ سال زندگی‌اش نشانگر آن است که او هیچ‌وقت از آواز جدا نبوده‌است. او دوازدهمین فرزند از میان ۱۴ فرزند خانواده شوبرت بود و پیانو زدن را از پدرش فراگرفت. هنگامی که به آثار مجلسی او نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که تریوه‌ای پیانوی او چقدر موفق است چرا که بیش از هر فرم دیگری به خط آواز نزدیک است. در اغلب آثار شوبرت، ویولن و ویولنسل خط آواز را دنبال می‌کنند و پیانو در حقیقت همراهی‌کننده است. او از آهنگسازان برجسته‌ای چون هاید، موتسارت و بتهوون تاثیرپذیرفته است.

موسیقی کلاسیک چه ویژگی‌هایی دارد؟

موسیقی کلاسیک یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای تاریخ فرهنگ است؛ زبانی جهانی که مرز نمی‌شناسد و آشنایی با آن به معنای شناخت بخش بسیار مهمی از خلاقیت هنری بشر است. شناخت موسیقی کلاسیک، در عین حال، تمرینی برای پرورش گوش موسیقایی، شنیدن دقیق‌تر، صبورتر و حساس‌تر است. موسیقی کلاسیک، همچون بسیاری از هنرها، گفت‌وگویی میان «لذت» و «آگاهی» برپا می‌کند. این همان فرمول کهنی است که هوراس، شاعر رومی، نیز به آن اشاره داشت و وظیفه شعر را «لذت بخشیدن و آموختن» می‌دانست. درآمیختن این دو بعد، اثرگذاری هر یک را دوچندان می‌سازد. با این همه، موسیقی کلاسیک رویکردی ویژه به این فرآیند دارد؛ چرا که برخلاف هنرهایی که بر متن یا تصویر استوارند، حکمت و دانایی را نه بازنمایی، بلکه «تجسم» می‌کند. موسیقی به‌جای آنکه چیزی را به ما بنمایاند یا بازگوید، تجربه‌ای حیاتی از آن می‌آفریند. حاصل این عمل، تجربه‌ای بی‌واسطه و شگفت‌آور از امور است؛ گویی رخداد در همان لحظه برای خود شنونده به وقوع می‌پیوندد.

در موسیقی بی‌کلام کلاسیک، که اغلب قالب‌های اصلی را دربر می‌گیرد، احساسات و اندیشه‌ها غالباً به‌صورت کلی و بی‌نام بیان می‌شوند. موسیقی نه می‌تواند چیزی را «بگوید» و نه «نشان دهد»؛ اما همین ناتوانی به مزیتی یگانه بدل می‌شود. این هنر از رهگذر لذتی که برمی‌انگیزد، مفاهیم را در دسترس درک قرار می‌دهد. برای شنونده، این تجربه اغلب به معنای لمس کیفیت درک یک امر ژرف است، حتی اگر نتواند آن را به‌روشنی نام بگذارد. ویژگی ممتاز موسیقی کلاسیک در «آنچه می‌توان شنید» نهفته است. این موسیقی چندلایه و سرشار از جزئیات است؛ بدین معنا که شیوه‌های گوناگونی برای شنیدن آن وجود دارد. هر بار گوش سپردن، دریافتی تازه پدید می‌آورد، چندان‌که یک اثر واحد را می‌توان بارها به گونه‌های متفاوت شنید. از این رو، به‌جای تجویز روشی یگانه، رویکردهایی برای یافتن موسیقی دلخواه و گشودن «زاویه‌های شنیداری» تازه، راهی برای درک عمیق‌تر آن فراهم می‌آورد.

وضعیت موسیقی کلاسیک در ایران

موسیقی کلاسیک در ایران، برخلاف بسیاری از کشورها که بخشی از فرهنگ عمومی و آموزش رسمی محسوب می‌شود، اغلب به‌عنوان هنری لوکس، پیچیده و مخصوص گروهی محدود از جامعه تلقی می‌شود. این وضعیت دلایل متعددی دارد که ریشه‌های آن را می‌توان در عوامل تاریخی، آموزشی، اقتصادی، فرهنگی و رسانه‌ای جست‌وجو کرد. نخستین دلیل، فقدان آموزش فراگیر و مستمر موسیقی در نظام آموزشی کشور است. در حالی که در بسیاری از کشورهای جهان، آشنایی با موسیقی کلاسیک از سنین کودکی و در مدارس عمومی آغاز می‌شود، در ایران آموزش موسیقی تقریباً به‌طور کامل بر دوش خانواده‌ها و آموزشگاه‌های خصوصی قرار دارد. این ساختار سبب می‌شود تنها خانواده‌هایی که توان مالی و آگاهی فرهنگی کافی دارند فرزندان خود را به سمت آشنایی با موسیقی کلاسیک سوق دهند. نتیجه این فرآیند، محدود شدن دایره مخاطبان این ژانر موسیقایی به قشرهایی خاص، عمدتاً شهری، طبقه متوسط به بالا و دارای سرمایه فرهنگی قابل توجه است.

عامل دیگر، هزینه بالای یادگیری و مصرف موسیقی کلاسیک است. سازهای کلاسیک مانند پیانو، ویولن، ویولا یا ویولنسل قیمت‌های بسیار بالا و گاه غیرقابل‌دسترس دارند. هزینه‌های نگهداری و تنظیم این سازها نیز کم نیست و کلاس‌های خصوصی با اساتید کارآزموده مبالغ بالایی می‌طلبد. افزون بر این، بلیت کنسرت‌های ارکسترال در ایران معمولاً گران‌تر از بسیاری از اجراهای موسیقی پاپ یا سنتی است. چنین شرایطی موسیقی کلاسیک را در عمل به کالایی فرهنگی تبدیل می‌کند که تنها بخش خاصی از جامعه توانایی مصرف آن را دارد. سومین عامل مهم، جایگاه محدود موسیقی کلاسیک در رسانه‌های عمومی است.

رادیو و تلویزیون رسمی کشور سهم اندکی به موسیقی کلاسیک اختصاص می‌دهند و این برنامه‌ها نیز اکثراً آموزشی یا مناسبتی‌اند. نبود حضور گسترده در رسانه‌های عمومی، آشنایی مردم عادی با این نوع موسیقی را کاهش و ذهنیت عمومی را شکل می‌دهد که موسیقی کلاسیک هنری «سنگین»، «دشوار» و «برای خواص» است. در فضای مجازی نیز، با وجود امکان دسترسی گسترده، هنوز محتوای کلاسیک بسیار کمتر از موسیقی پاپ یا سنتی دیده و شنیده می‌شود.

عامل چهارم، پیچیدگی ساختار موسیقی کلاسیک است. این ژانر معمولاً شامل فرم‌ها، تکنیک‌ها و زبان موسیقایی پیچیده‌ای است که برای درک عمیق‌تر آن نیاز به تجربه شنیداری و آموزش تدریجی است. برای بسیاری از شنوندگانی که کمتر با این ساختارها آشنا شده‌اند، موسیقی کلاسیک ممکن است در نگاه اول طولانی، کم‌هیجان یا دشوار به نظر برسد. این تصور سبب می‌شود بسیاری از افراد به‌طور ذاتی احساس کنند این موسیقی برای ذائقه آنها مناسب نیست یا باید «دانش ویژه» برای فهم آن داشت؛ در نتیجه پیوند موسیقی کلاسیک با نخبگان فرهنگی بیشتر تقویت می‌شود.

عامل پنجم، ظرفیت محدود اجراهای حرفه‌ای و نبود زیرساخت‌های گسترده برای تولید موسیقی کلاسیک در ایران است. تعداد ارکسترهای فعال حرفه‌ای محدود است، سالن‌های استاندارد کم‌اند و بودجه حمایتی دولت نیز در سال‌های اخیر کاهش یافته است. این محدودیت‌ها باعث می‌شود موسیقی کلاسیک فرصت کافی برای حضور عادی و مستمر در زندگی مردم نداشته باشد و تنها در رویدادهای خاص یا سالن‌های خاص دیده شود.

در نهایت، ذائقه عمومی نیز نقش مهمی دارد. موسیقی پاپ و سنتی، به دلیل سهولت درک و پیوند تاریخی با فرهنگ عامه، مخاطبان گسترده‌تری دارند. موسیقی کلاسیک، اگرچه در میان قشر تحصیل‌کرده یا علاقه‌مند به هنرهای جدی محبوب‌تر است، هنوز نتوانسته در سطح عمومی به رقیبی جدی برای دیگر گونه‌ها تبدیل شود. به‌طور کلی، مجموعه‌ای از عوامل ساختاری، فرهنگی و اقتصادی دست به دست هم داده‌اند تا موسیقی کلاسیک در ایران به هنری برای افراد خاص تبدیل شود. با این حال، گسترش آموزش موسیقی، حمایت دولتی، افزایش حضور در رسانه‌ها و ارزان‌تر شدن دسترسی می‌تواند به توسعه مخاطبان موسیقی کلاسیک کمک کند و آن را از حاشیه به متن فرهنگ عمومی بیاورد.

موسیقی کلاسیک می‌تواند داروی افسردگی باشد

محققان دانشکده پزشکی دانشگاه شانگهای جیائوتنگ درک جالبی در مورد اینکه مغز ما چگونه موسیقی را پردازش می‌کند و اینکه چرا آهنگ‌های خاص ممکن است خلق و خوی ما را بهبود ببخشد، کشف کرده‌اند. این مطالعه منتشر شده در مجله Cell Reports روی بیماران مبتلا به افسردگی مقاوم به درمان(TRD) متمرکز بود، مشکلی که چندین درمان استاندارد نتوانسته‌اند آن را تسکین دهند.

به نقل از اس‌اف، این گروه کشف کردند که هر موسیقی این کار را انجام نمی‌دهد و عامل کلیدی این است که فرد چقدر از چیزی که به آن گوش می‌دهد لذت می‌برد. بیمارانی که در هنگام گوش دادن به موسیقی کلاسیک سطوح بالاتری از لذت را گزارش کردند، بهبود قابل توجهی در علائم افسردگی خود نشان دادند. این یافته این باور رایج را به چالش می‌کشد که تنها گوش کردن به موسیقی «شاد» می‌تواند خلق و خو را بهبود بخشد. بومین سان (Bomin Sun)، نویسنده ارشد، مدیر و استاد مرکز جراحی مغز و اعصاب عملکردی در دانشگاه شانگهای جیائو تونگ، می‌گوید: تحقیقات ما زمینه‌های علوم اعصاب، روانپزشکی و جراحی مغز و اعصاب را ادغام می‌کند و پایه‌ای برای هر تحقیقی که تعامل بین موسیقی و احساسات را هدف قرار می‌دهد، فراهم می‌کند. در نهایت، ما امیدواریم که بتوانیم یافته‌های تحقیقاتی خود را به سطح بالینی، توسعه ابزارها و برنامه‌های کاربردی موسیقی درمانی راحت و مؤثر برسانیم.

محققان دریافتند که موسیقی لذت‌بخش شبکه پیچیده‌ای را فعال می‌کند که شامل قشر شنوایی یعنی مرکز پردازش صدا در مغز و دو ناحیه عمیق‌تر مغز است: هسته بستر نوار انتهایی (BNST) و هسته آکومبنس (NAc) این نواحی بخشی از مدار پاداش مغز هستند که نقش مهمی در تنظیم خلق و خو و لذت دارد. هنگامی که بیماران به موسیقی که از آن لذت می‌بردند گوش می‌دادند، این نواحی مغزی فعالیت بیشتری نشان می‌دادند و ارتباط بهتری با یکدیگر داشتند. این ارتباط تقویت شده در مغز با نتایج در خلق و خوی بهتر همراه بود. گویی موسیقی یک سمفونی هماهنگ در خود مغز ایجاد می‌کند و به بازیابی تعادل در مناطقی که به دلیل افسردگی مختل شده‌اند کمک می‌کند. این مطالعه نشان داد که حتی بیمارانی که در ابتدا به موسیقی واکنش نشان نمی‌دهند، می‌توانند از روشی به نام حباب شنوایی بهره ببرند. با گنجاندن فرکانس‌های صوتی خاص در موسیقی، محققان توانستند مغز بیماران را به گونه‌ای تنظیم کنند که بیشتر پذیرای اثرات تقویت‌کننده خلق و خوی ناشی از موسیقی باشد.

او در پایان می‌گوید: با همکاری با پزشکان، موسیقی‌درمانگران، دانشمندان رایانه و مهندسان، ما قصد داریم مجموعه‌ای از محصولات سلامت دیجیتال مبتنی بر موسیقی درمانی، مانند برنامه‌های کاربردی گوشی‌های هوشمند و دستگاه‌های پوشیدنی را توسعه دهیم. اگرچه پیش از اینکه موسیقی درمانی به یک درمان استاندارد برای افسردگی تبدیل شود، تحقیقات بیشتری لازم است، این مطالعه شواهد قانع کننده‌ای ارائه می‌دهد که قدرت موسیقی بسیار فراتر از سرگرمی است. این نشان می‌دهد که ملودی مناسب، که به شیوه‌ای درست از آن لذت می‌برید، می‌تواند گزینه قدرتمندی در مبارزه با یکی از رایج‌ترین مشکلات سلامت روان در جهان باشد.‌

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × دو =