خبرگزاری مهر – گروه استانها: در میان داغ و اندوهی که با گذشت دو سال هنوز در دل خانواده شهید محمدحسن براهویی زبانه میکشد، نام این جوان مؤمن و فداکار همچون چراغی از ایمان، اخلاص و خدمت میدرخشد. شهید براهویی از نیروهای وظیفهشناس و مردمی نیروی انتظامی بود که در راه دفاع از امنیت وطن و آسایش مردم به دست تروریستها به شهادت رسید.
مولوی عبدالرازق براهویی در گفت و گو با خبرنگار مهر، با صبری مثالزدنی از ایمان، ایثار و منش جوان شهیدش سخن میگوید؛ از پسری که خدمت به خلق خدا را عبادت میدانست و با لبخند، سختیهای راه را تحمل میکرد.
*شهید محمدحسن از چه زمانی به نیروی انتظامی پیوست و انگیزهاش چه بود؟
پسرم، محمدحسن، دومین فرزند من بود؛ جوانی با ایمان، متواضع و عاشق خدمت به مردم و وطن. او در نیروی انتظامی خدمت میکرد.
محمدحسن از همان دوران نوجوانی روحیه خدمت داشت، همیشه میگفت: پدر، انسان باید جایی باشد که هم به خلق خدا خدمت کند و هم از وطنش دفاع کند. او این مسیر را با ایمان و اراده خودش انتخاب کرد. وقتی به نیروی انتظامی پیوست، خودش میدانست که کار در این لباس خطر دارد، اما باور داشت که دفاع از مردم و امنیت کشور ارزش جان دادن دارد.
*از دوران خدمت ایشان در مناطق مختلف بگویید
او ابتدا یک سال در تهران بود و در آنجا هم از اخلاق و رفتار خوبش همه راضی بودند. بعد از آن برای ادامه خدمت به شهرستان تفتان آمد؛ حدود شش سال در منطقه گوهر کوه تفتان خدمت کرد. عصای دست مردم آنجا شده بود. هر جا میرفت، از خودش اثر نیکی به جا میگذاشت. مردم آن مناطق هنوز هم از او یاد میکنند و میگویند: محمدحسن مردی بود که اگر مشکلی داشتیم، خودش پیگیر میشد، بدون منت و با روی خوش.
هنوز هم وقتی به آن مناطقی که محمدحسن آنجا خدمت میکرد میروم، مردم به من تسلیت میگویند و از خاطرات نیکیهای پسرم یاد میکنند. میگویند هر وقت در کاری گیر میکردند، محمدحسن با آرامش میآمد و مسئله را حل میکرد.
*چه ویژگیهایی در اخلاق و رفتار شهید بیشتر برایتان به یادماندنی است؟

محمدحسن جوانی بسیار آرام، صادق و مسئولیتپذیر بود. اگر کاری را به او میسپردند، با تمام توان انجام میداد. در خانه هم بسیار مهربان و دلسوز بود. با برادران و خواهرانش رابطهای صمیمی داشت و همیشه کمکحال خانواده بود. اهل عبادت بود، اهل گذشت، و هرگز دل کسی را نمیشکست.
*از روز شهادتش چه خاطرهای در ذهنتان مانده است؟
آن روز برای من یکی از سختترین روزهای عمرم بود. هنوز وقتی به آن لحظه فکر میکنم، قلبم میسوزد. اما با همه درد و داغی که دارم، افتخار میکنم که فرزندم در راه خدا و خدمت به مردم و وطن شهید شد. او در دفاع از وطنش و برای امنیت مردم جان داد و همین باعث آرامش من است. بعد از شهادتش، مدتی بیمار شدم و هنوز هم جسمم ضعیف است، ولی ایمانم قویتر از قبل شده است. احساس میکنم محمدحسن همیشه کنارم هست.
محمدحسن ۲۲ ساله بود که ازدواج کرد. زندگی کوتاهی داشت، اما پر از عشق و ایمان بود. یک پسر از او به یادگار مانده که حالا چهار ساله است. هر وقت او را میبینم، انگار خود پدرش را میبینم؛ همان چهره، همان نگاه آرام و همان لبخند. امیدوارم پسرش هم در آینده ادامهدهنده راه پدرش باشد، راه خدمت، ایمان و انسانیت.
شهید محمد حسن براهویی در بامداد ۲۴ آذر ۱۴۰۲ در پی حمله ناجوان مردانه گروهک تروریستی جیش العدل به پاسگاه انتظامی شهرستان راسک به همراه ده نفر دیگر از همکارانش به شهادت رسید و در زاهدان به خاک سپرده شد. شهادت راه و رسم مردان خداست
نظرات کاربران