
نخبه ریاضی بود و از نوجوانی خواه ناخواه مدرس ریاضی برای بچه های فامیل؛ از طرفی دوست داشت شغل آیندهاش فرصتی برای مفیدواقع شدن و خدمت هرچه بیشتر به مردم باشد که باتوجه به شرایط آن زمان، پزشکی را نقطه اوج این خدمتگزاری می دید؛ اما قسمتش نه پزشکی بود نه مهندسی؛ بلکه تلفیقی از این دو یعنی دندانپزشکی که با وجود همه فرازونشیب ها هم تحصیلاتش در این رشته را با موفقیت پشت سر گذاشت و هم توانست شاخه دیگری از استعدادش را پیدا کند و منشأ اثر واقع شود؛ از دبیری راهبردی رشته اندو در وزارت بهداشت تا تنظیم درسنامه ملی درمان ریشه، بازنگری کوریکولوم و فرصت های مطالعاتی خارج کشور. حالا هم با اینکه بازنشسته است و به راحتی می تواند مثل اغلب اعضای خانواده مهاجرت کند، زندگی در کشورش را ترجیح می دهد. همراه با دکتر قدوسی، متخصص درمان ریشه (اندودانتیکس) مروری داریم بر چهل سال زندگی علمی و حرفهایاش که در ادامه می خوانید.
انتخاب بین استعداد شخصی و فرصت خدمت
جمیله قدوسی که در آخرین روزهای پاییز 1341 در مشهد و خانواده ای فرهنگی متولد شد، استعداد خاصی در ریاضی داشت و از همان نوجوانی برای خواهر و برادرها و بچه های اقوام ریاضی درس می داد؛ هرچند باورش سخت است ولی همین موضوع، انتخاب رشته و شغل آینده را برایش پیچیده کرده بود؛ «همیشه جزو شاگردان اول تا سوم بودم ولی از بین همه دروس، ریاضی همیشه بیست بود چون علاقه شدیدی داشتم؛ آنقدر که در تابستان وقتی کتاب های سال تحصیلی جدید را برایم می گرفتند، همان موقع کتاب ریاضی را می خواندم و حل می کردم؛ دیگر همه می دانستند شب امتحان ریاضی، به جای تمرین و شب بیداری و استرس، زمان تفریح و مهمانی رفتن من است و فکر می کردند شغل آینده ام با ریاضی و مهندسی گره خورده است اما از همان روزها هرکه می پرسید می خواهی چهکاره شوی؟ جوابم این بود: شغلی که بتوانم به مردم خدمت کنم؛ بزرگتر که شدم احساس کردم این هدف در حرفه پزشکی خصوصا تخصص زنان محقق می شود؛ برای همین هنگام انتخاب رشته دبیرستان هم به مشاور مدرسه گفتم که عاشق ریاضی هستم ولی می خواهم پزشک شوم! گفت این دو با هم جور در نمی آید، باید یکی را انتخاب کنی. بالاخره ریاضی را انتخاب کردم و تا سوم دبیرستان ادامه دادم اما سرنوشت طور دیگری رقم خورد؛ سال 58 که در آستانه چهارم دبیرستان بودم، اولین کنکور بعد از انقلاب اسلامی برگزار شد و پدرم که در آموزش و پرورش شاغل بود، با دیدن دفترچه انتخاب رشته که هیچیک از رشته های مهندسی، از خانم ها پذیرش نداشتند، توصیه کرد سراغ پزشکی بروم؛ به این ترتیب سال 60 دیپلم تجربی گرفتم و تاپایان انقلاب فرهنگی که کنکور برگزار شود، روی دروس تجربی متمرکز شدم.
تحصیل با اعمال شاقه
آبان ماه 61 کنکور و انتخاب رشته همزمان برگزار شد و او که چند ماه قبل ازدواج کرده بود، به خاطر شغل همسر صرفا امکان انتخاب رشته های دانشگاه مشهد را داشت که از این میان پزشکی و دندانپزشکی را انتخاب کرد؛ «بالاخره سال 62 در رشته دندانپزشکی وارد علوم پزشکی مشهد شدم و تا پیش از تولد فرزندان جزو رتبه های برتر بودم؛ رشته دندانپزشکی آن زمان خیلی سنگین بود و همه کارهای لابراتوار را هم خود ما دانشجویان انجام می دادیم که صبح تا شب وقتمان را می گرفت خصوصا از سال دوم که حضور در کلینیک هم شروع شد؛ گذشته از این کارهای اداری و غیردرسی را هم از دانشجو توقع داشتند، به همین علت سال 64 با تولد فرزندمان شرایط دشواری ایجاد شد؛ آن هم در حالی که مرخصی زایمان وجود نداشت، همسرم اول صبح تا 9 شب شهرستان مشغول کار بود و منزلمان نیز فاصله زیادی تا دانشکده داشت؛ ناگزیر از 15روزگی نوزادم را که بسیار وابسته بود، پیش مادر گذاشتم و تحصیل را ادامه دادم.
استعدادی که به استخدام ختم شد
بااینکه دندانپزشکی انتخاب اولش نبود و اگر می توانست، حاضر بود ولو در شهرهای دیگر، پزشکی بخواند اما استعداد ناشناخته ای در این رشته داشت که به مرور، کشف و به نفعش تمام شد؛ «در همه گرایشات دندانپزشکی کارم خوب بود ولی در اندو و ریشه، هم من دقت بیشتری داشتم، هم اساتید توجه داشتند و به استعدادم پی بردند به همین دلیل اواخر سال پنجم که همسرم دانشجوی تهران شده بود و می خواستیم از مشهد برویم، یکی از اساتید گروه درمان ریشه اصرار کرد که در دانشکده بمانم و تدریس را شروع کنم؛ حتی مرا به دفتر ریاست برد و خواست درخواست کتبی برای جذب بنویسم؛ من هم نتوانستم مقاومت کنم و نوشتم اما قسمت این بود که به جای دانشکده، در مرکز بهداشت کاران دهان و دندان (که دانشجویان بومی روستاها را برای مقطع کاردانی و ارائه خدمات دندانپزشکی در روستا جذب می کرد) مشغول شوم؛ رییس این مرکز مجوز جذب مرا از تهران گرفت و نزدیک مرکز یک منزل هم در اختیارم گذاشت که نزدیک خانواده باشم.
تخصص بدون مرخصی
بعد از دو سال فعالیت در مرکز بهداشتکاران که آزمون تخصص برگزار شد، در حالیکه هفتماهه باردار بود و امیدی به قبولی نداشت، شرکت کرد و مهر 69 توانست وارد دوره تخصص درمان ریشه شود؛ «دوسه ماه بعد از شروع تخصص، دومین دخترم به دنیا آمد و چون نبود مرخصی برای فرزند اول دردسرهای زیادی ایجاد کرده بود، این بار درخواست مرخصی یکساله دادم اما موافقت نشد و دوهفته بعد از زایمان ناچار شدم به سرعت و بدون تحقیق، برای بچه ها پرستار بگیرم و به دانشگاه برگردم. هر طور بود سال 72 تخصص به پایان رسید و نوبت امتحان بورد به عنوان چالش بزرگ بعدی شد؛ از فروردین 72 در مهمانسرای بیمارستان قائم اتاق گرفته بودم و به مدت شش ماه هفت صبح تا 12 شب آنجا درس می خواندم و بعد فقط تا هفت صبح می توانستم در منزل باشم اما به لطف خدا رتبه سوم بورد را کسب کردم؛ در این بین همسرم نیز همراهی خوبی داشت که توانستم 9 سال در خانه اش با وجود دو فرزند و همه مشغله های کاری و شخصی درس بخوانم؛ نه تنها در این مدت گلایه ای نکرد بلکه مشوقم نیز بود؛ حتی وقتی مقاله ام به چاپ می رسید، طوری ذوقزده می شد که گویا مقاله خودش است. بااینکه زمانی که منزل بودم از وقت استراحتم می زدم تا برایشان جبران کنم، جلویشان کتاب باز نمی کردم و وقتی می خوابیدند تازه پای درس می نشستم تا دیروقت و صبح زود هم عازم دانشگاه می شدم، حسرت می خوردم که از بزرگ شدن بچه هایم تا هفت هشت سالگی چیزی نفهمیدم چون همیشه با پرستار بوده اند ولی جالب بود که بچه ها وقتی این دغدغه ام را می دیدند، می گفتند اتفاقا خیلی بیشتر از مادران خانه دار به ما می رسیدی و جای نگرانی ندارد؛ تنها چیزی که اذیتمان می کند، دوری و نبودن شماست. ».
تجارب حرفه ای ملی و استانی
دکتر قدوسی که از سال67 به عنوان مربی و از 72 به عنوان عضو هیأت علمی علوم پزشکی مشهد مشغول خدمت می باشد، مسئولیتهایی چون چند دوره سرپرست تخصصی گروه درمان ریشه، سرپرست تخصصی دانشکده دندانپزشکی(اوایل دهه80) و معاونت آموزش این دانشکده را تجربه کرده و در سطح ملی نیز دبیر راهبردی رشته اندو در وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی، 17 دوره ممتحن بورد تخصصی درمان ریشه، مسئول طرح تدوین درسنامه ملی دندانپزشکی (با توجه به رفرنس های دندانپزشکی در داخل کشور) در 14 رشته تخصصی و مسئول بازنگری کوریکولوم آموزشی در وزارت بهداشت(دهه90) بوده است.
فرصت های مطالعاتی دشوار اما پربار
دکتر قدوسی در دهه 80 و 90 از سه فرصت مطالعاتی خارج کشور نیز استفاده کرد که حاصلش بیش از 65 مقاله، حدود 70 پایان نامه کاربردی و مساله محور و 23 ارائه در کنفرانس های داخلی و خارجی بوده است؛ «پیش از هر تحقیقی، به مشکلات موجود در حوزه کاری ام(درمان ریشه) و راهکارهای آن ها فکر می کردم تا تحقیق یا مقاله ام هم برای خودم و هم آموزش به دانشجویان کاربردی باشد؛ در روش کار و مواد مورداستفاده، روی روش ها و مواد جدید کار می کردم که اگر بهتر است جایگزین شوند و هنوز هم از نتایج این تحقیقات دارم استفاده می کنم؛ معتقدم تحقیقی که انسان خودش انجام دهد، چیز دیگری است. در این بین فرصت های مطالعاتی نیز خیلی کمککار بودند؛ سال 80 به مدت شش ماه در استرالیا فرصت مطالعاتی داشتم که با فروش خودروی شخصی، هزینه اش را تأمین کردم و فرصت مطالعاتی دوم نیز سال 85 به مدت حدود سه ماه مجدداً با هزینه شخصی در همان کشور گذشت. سومین فرصت مطالعاتی سال 98 در انگلیس و بازهم با هزینه شخصی بود که با توجه به شیوع کرونا و درگذشت پدرهمسرم ناچار به بازگشت شدیم. در مجموع طی این مدت مقالات و ارائه های متعددی در کانادا، اسپانیا، ایتالیا، مالزی، دبی، ترکیه، استرالیا و… داشتم».
کشورم را دوست دارم
این بانوی پرتلاش که درسنامهاش برای وزارت بهداشت، رتبه اول را کسب کرده و جزو رتبه های برتر جشنواره های رازی و شهید مطهری در سطح کشور نیز بوده که از رییسجمهور وقت جایزهاش را دریافت کرده است، نظرش درباره مهاجرت را با اشاره به خاطره ای اینطور توضیح می دهد: «سال های آخر تدریسم بود که یک روز در جمع رزیدنت ها از آرزویشان برای آینده پرسیدم و در نهایت تعجب، پاسخ هایی چون رفتن خود یا فرزندشان به امریکا دریافت کردم؛ خیلی اذیت شدم چون فکر نمی کردم اوج آمال و اهداف قشر فرهیخته و آیندهساز اینقدر سطحی و نامعقول باشد. خودم با اینکه اغلب همدوره ها، خواهر و برادران و فرزندانم خارج کشور هستند، کشورم را می خواهم و دوست ندارم جای دیگری زندگی کنم؛ صرفا گاهی برای دیدن بچه ها و نوه هایم می روم و برمیگردم.
نظرات کاربران