به گزارش خبرنگار مهر، نفیسه باقری امروز پنجشنبه در نشست علمی «عکس به مثابه سند» که به مناسبت هفته اسناد ملی و میراث مکتوب توسط سازمان اسناد و کتابخانه ملی منطقه مرکزی (اصفهان) برگزار شد، ضمن تشکر از برگزارکنندگان این برنامه، سخنان خود را با مرور پیشینه اختراع دوربین عکاسی آغاز کرد.
وی گفت: «با اختراع دوربین در سال ۱۸۳۹، انسان به حافظهای بیرونی دست یافت که او را در یادآوری گذشته یاری میداد. پیش از آن، متن و نقاشی تنها ابزارهای ثبت خاطره بودند، اما دوربین امکان بازنمایی دقیق و تکرارشونده واقعیت را فراهم کرد.»
این پژوهشگر و نویسنده افزود: «با ظهور لیتوگرافی و صنعت چاپ، عکاسی وارد مرحلهای تازه شد که طی آن میتوانست در تیراژ بالا تکثیر شود. این روند باعث شد عکسها به دست مردمی برسند که شاید هیچگاه امکان دیدن آثار هنری را در موزهها نداشتند. همین پراکندگی جغرافیایی و فرهنگی، عکس را به امری تفسیرپذیر بدل کرد، چراکه مخاطبان متفاوت، برداشتهای شخصی خود را از تصاویر داشتند.»
عکس بهمثابه سند: از روزنامهها تا جنگها
وی ادامه داد: «از دهه ۱۹۲۰ میلادی، با بلوغ امر مستند، دوران طلایی عکس بهمثابه سند آغاز شد. این تحول در پی رواج روزنامهها و مجلات مصور مانند لایف، لوک و نشنال جئوگرافیک شکل گرفت. مخاطبان اخبار را بیشتر از طریق تصویر دریافت میکردند و به عکسها باور داشتند، بدون نگاه انتقادی. این ویژگی سبب شد که عرصه تبلیغات نیز به بهرهبرداری گسترده از عکس روی آورد.»
باقری در ادامه به موج مستندسازی توسط عکاسان در دوران رکود اقتصادی آمریکا در دهه ۱۹۳۰ اشاره کرد و گفت: «برنامه دولت روزولت برای ثبت وضعیت کشاورزان، عکاسان را به مزارع کشاند، اما آنان فراتر از هدف پروژه عمل کردند. تصاویر ثبتشده از کارگران معترض و مادران دورهگرد، مانند تصویر معروف ‘مادر مهاجر’ به نماد این دوران بدل شدند.»
وی افزود: «در جنگها نیز عکس به ابزار تاریخنگاری بدل شد. نمونههایی از آن، تصاویر متیو بریدی از جنگ داخلی آمریکا، عکس معروف رابرت کاپا از لحظه مرگ سرباز جمهوریخواه در جنگ داخلی اسپانیا، و تصویر نیک اوت از بمباران ویتنام است که همگی به اسناد تصویری شاخص تاریخ بدل شدهاند.»

زبان جهانی عکس؛ ابزار دموکراتیک برای تاریخنگاری
این پژوهشگر تصریح کرد: «عکس به دلایل متعددی ابزار مناسبی برای تاریخنگاری است: نخست، قابلیت ثبت و مکث بر لحظه؛ دوم، زبان جهانشمول و عدم نیاز به دانستن زبان خاص برای درک محتوا؛ سوم، دسترسی آسان برای عموم مردم برخلاف متون خشک تاریخی.»
وی با اشاره به تفاوت عکاسی با هنرهای نقاشیمحور گفت: «دوربین به عنوان ابزاری مکانیکی، واقعیت را بیواسطهتر ثبت میکند. به همین دلیل، در اوایل قرن بیستم، عکس به اوج کارکرد اسنادی خود رسید، اما با گذر زمان این رابطه دچار چالش شد. مورخان به تدریج دریافتند که نمیتوان عکس را بیچونوچرا بهعنوان واقعیت پذیرفت.»
نقد تاریخی و چالشهای اعتبار عکس به عنوان سند
باقری در ادامه، نمونهای از عکس فتوژورنالیستی جنگ کریمه را بررسی کرد که در آن گلولههای توپ بهظاهر برای ایجاد صحنهای دراماتیک جابجا شده بودند. او گفت: «این عکس باعث آغاز سلسلهای از نقدها شد؛ از جمله نقد سوزان سانتاگ که آن را جعل تاریخی دانست. اما منتقدی مانند موریس، با وجود پذیرش این احتمال، تاکید میکند که عکس، چه صادق و چه صحنهآرایی شده، واجد شواهدی است که میتواند در تاریخنگاری مفید باشد.»

وی افزود: «این دیدگاه، آغازگر دو رویکرد عمده در تحلیل عکس است: یکی تمرکز بر رابطه علی نشانهها و دیگری تأکید بر تفسیر هرمنوتیکی و نشانهشناسی. به نظر من، نه نگاه بدبینانه و حذف عکس از تاریخنگاری مناسب است، نه اعتماد مطلق و ذهنیگرایانه. باید راهی میانه را انتخاب کرد: تفسیر دقیق و روشمند با درک جایگاه عکس در حافظه تاریخی.»
فراوانی تصاویر؛ از همدلی تا کلیشهزدگی
این پژوهشگر و نویسنده با طرح دو ملاحظه کلان درباره استفاده از عکس در تاریخ گفت: «نخست اینکه در جهانی زندگی میکنیم که لبریز از تصویر است؛ از تلسکوپ تا میکروسکوپ. این حجم عظیم از عکس، گاه میتواند بهجای ایجاد همدلی، حس را از بیننده بگیرد. برای نمونه، حادثه ۱۱ سپتامبر که بیشترین عکس را در تاریخ دارد، شاید بهواسطه تکرار بیش از حد، حس همدلی را تضعیف کرده باشد.»

وی با اشاره به واژه فرانسوی “کلیشه” که هم برای گفتار بیمعنا و هم برای عکس تکراری به کار میرود، گفت: «عکس، مرزی باریک با تبدیل شدن به یک سند کلیشهای دارد. از همین رو، در کار با عکسهای تاریخی، از جمله تصاویر مستند ارنست هولستر از اصفهان در عصر قاجار، باید با نگاهی تفسیرگرایانه و تاریخمند مواجه شد، نه تنها بصری و احساسی.»
نظرات کاربران