خبرگزاری مهر – گروه استانها- ریحانه شهبازی: سید سعید هاشمی، نویسنده شناختهشده حوزه ادبیات کودک و نوجوان، در یکی از آثار خود با عنوان «فرمانده گندمخوار» سراغ یکی از مهمترین وقایع تاریخ اسلام، یعنی حادثه کربلا رفته اما از زاویهای بیسابقه: روایت ماجرا از زبان عمر سعد.
او در این گفتوگوی تفصیلی از دغدغهها، سبک نگارش، منابع، انتخاب شخصیت محوری و تلاش برای روایت بدون تحریف گفته است. رمانی که به گفته او نوجوانان با خواندنش گریه کردهاند، اما واقعیتهای تاریخی را بیپیرایه دریافت کردهاند.
انگیزه شما از روایت ماجرای عاشورا از زبان عمر سعد چه بود؟
مدتی بود که تمایل داشتم کاری برای امام حسین (ع) انجام دهم. خیلی فکر کردم که این کار با چه زاویه دیدی نوشته شود. مطمئناً از زبان امام حسین (ع) نمیتوانستم بنویسم، چراکه نمیشد جزئیات داستان را از زبان امام معصوم بیان کنم و ممکن بود قضیه به تحریف بینجامد. در مورد چند نفر از دشمنان امام مطالعه کردم و دیدم که درباره عمر سعد منابع خوب و کافی وجود دارد و میشود رمان را از زبان او به سرانجام رساند.
چه ضرورتی احساس کردید که این واقعه بزرگ تاریخی برای قشر نوجوان بازآفرینی شود؟
من نویسنده کودکان و نوجوانان هستم. قلمم برای این گروه سنی کار کرده و همهی کتابهایم هم برای این گروه است.
چطور تعادل بین روایت داستانی و پایبندی به مستندات تاریخی را حفظ کردید؟
در یک کار تاریخی باید حتماً منابع قابل اطمینان داشت. نمیشود از خودمان حادثه بسازیم. نامها، شخصیتها و حادثهها همگی مستند هستند و من مجبور بودم که کار مطمئنی دربیاورم. خوبی حادثه عاشورا برای رماننویسی این است که به اندازه کافی حادثه دارد. برخی جاها که میدیدم نمیتوانم بین داستانی بودن و مستند بودن اشتراک برقرار کنم، ناچار روایت داستانی را کنار میگذاشتم؛ مثل سخنرانیهای امام در روز عاشورا برای کوفیان یا سخنرانی حضرت زینب (س) در کاخ ابنزیاد. همانطور که در کتب تاریخی آمده، عین روایت را آوردم، فقط نثرش را تغییر دادم تا نوجوانان بتوانند راحت بخوانند و لذت ببرند.
روایت ماجرا از زاویه دید عمر سعد رویکردی کمسابقه است. چرا این زاویه دید را انتخاب کردید؟
کمسابقه نیست، بلکه بیسابقه است. اصلاً روایتهای تاریخی از زبان شخصیتهای منفی چندان سابقهای ندارد. من طنزنویس هستم و در کارهای تاریخی هم گاهی به سمت طنز میروم، بدون اینکه خودم بخواهم. در زندگی عمر سعد هم طنز کم نیست. مثلاً جایی که حضرت علی در مسجد میگوید هرچه میخواهید از من بپرسید، پدر عمر سعد میگوید: به من بگو موهای سر من چندتاست! این خود به خود طنز است. حضرت علی هم پاسخ خندهدارتری میدهد و میفرماید: اگر من بگویم، تو میتوانی بروی آنها را بشماری؟
در جایی دیگر حضرت علی (ع) به سعد وقاص میگوید در خانه تو بزغالهای هست که در آینده پسر مرا میکشد. این طنزها باعث میشد کار من در توصیف عمر سعد راحتتر باشد. ضمن اینکه در تاریخ مستندات زیادی درباره عمر سعد و خانوادهاش وجود دارد. مثلاً اگر میخواستم از زبان شمر روایت کنم، به مشکل میخوردم چون اسناد زیادی از زندگیاش قبل از عاشورا در دست نیست. درباره حر بن یزید ریاحی هم همینطور. ما فقط در عاشورا او را میشناسیم. اما عمر سعد اطلاعات زیادی دارد و همین انتخاب را برای من منطقیتر کرد.
سبک نگارش کتاب را چطور تعریف میکنید؟ بیشتر سادهسازی کردهاید یا زبان فاخر هم حفظ شده؟
من نویسنده این گروه سنی هستم و قلمم خودبهخود به سمت نثر ساده و روان میرود. سعی نکردم که منابع تاریخی را سادهسازی کنم، بلکه آنها را با نثر نوجوانانه در کتاب آوردم. این هیچ منافاتی با زبان فاخر ندارد. بعد از نوشتن رمان، بارها آن را بازخوانی کردم و نثر را در بسیاری از جاها تغییر دادم. ما میتوانیم برای کودکان و نوجوانان بنویسیم، در عین حال زبان فاخر را هم رعایت کنیم. زبان فاخر فقط نثر بیهقی و سعدی نیست. زبان ناصر کشاورز، مصطفی رحماندوست و محمدکاظم مزینانی هم فاخر است.
در این کتاب، بیشتر به جنبههای احساسی پرداختهاید یا تحلیل وقایع؟
به هردو تکیه داشتم. مگر میشود وقایع عاشورا را تحلیل کرد و احساسات را نادیده گرفت؟ حتی در تعزیه هم میبینیم شمر امام حسین (ع) را میکشد و بعد خودش مینشیند و گریه میکند. این واقعه مسیر تاریخ را تغییر داد و احساسات دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار داد. حتی یزید هم بعد از شهادت امام حسین (ع) پشیمان شد و اجازه نداد به امام سجاد تعرضی شود. این یعنی ماجرا آنقدر بزرگ و اندوهناک است که خود یزید را هم متأثر کرده است.
مفاهیم عمیق عاشورا را چطور برای نوجوانان قابل درک کردید؟
جریان عاشورا پیچیده نیست. خیلی راحت فهمیده میشود. اینکه در ماه محرم، در سراسر دنیا مسلمانان برای امام حسین (ع) عزاداری میکنند ولی کسی برای یزید و شمر و خولی گریه نمیکند، یعنی مفاهیم عاشورا نهادینه شده است. مختار ثقفی در جریان انتقامگیری بیرحمی زیادی کرد، اما هیچکس در تاریخ برای آن دشمنانی که سوزانده شدند یا سر بریده شدند گریه نمیکند.
ماجرای عاشورا یک درگیری ساده است میان یک گروه چند هزار نفری که اسلام را نفهمیدهاند با یک گروه ۷۰ ۸۰ نفری که مغز اسلام هستند. دلیل درگیری هم فقط دنیاست، قدرت و ثروت. این سادهفهمترین روایت تاریخ است. حتی اهل تسنن و مسیحیان هم این حقیقت را درک کردهاند. نوجوانان هم که طبع لطیفتری دارند، قطعاً بیشتر به عمق این مفاهیم میرسند.
نوجوان امروزی چه درسی میتواند از شخصیت عمر سعد و انتخابهایش بگیرد؟
هر قدم و کلمه امام حسین در عاشورا یک درس است. او در همان روز بارها با دشمنان سخن گفت. به آنها هشدار داد، مظلومیت خود را فریاد زد و گفت: اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید. اما قوم اشقیا تمام مردانگی را زیر پا گذاشتند. از پشت حمله کردند، چند نفره به جان یک نفر افتادند، افراد بیسلاح را کشتند، زن و بچه را اسیر کردند، در نماز خیانت کردند و دروغ گفتند. اینها تمام اصول انسانی را شکستند، در حالی که امام حسین حتی هنگام جنگ، از هیچکدام از اصول اسلامی عبور نکرد.
بازخورد نوجوانان نسبت به کتاب چگونه بود؟ تجربه خاصی در این زمینه داشتید؟
بله. شنیدم که گاهی نوجوانان این کتاب را میخواندند و ناخودآگاه گریه میکردند. کتاب به گونهای نوشته شده که بعید میدانم اگر کسی چند صفحه اول آن را بخواند، دیگر بتواند زمینش بگذارد.
فکر میکنید این روایت میتواند نگاه نوجوانان به ماجرای عاشورا را تغییر دهد؟
قطعاً میتواند. متأسفانه در طول تاریخ اکاذیب زیادی به حادثه عاشورا اضافه شد و اینها بر ذهن نوجوانان تأثیر گذاشت. مثل داستان آمدن شیر به کربلا، یا مذاکره جنّیان با امام، یا داستانهایی که برای ذوالجناح گفته شده، یا افتادن چادر از سر حضرت زینب (س). اینها هیچکدام در تاریخ نبودهاند. در این کتاب سعی کردم از این افسانهها عبور کنم و روایت خالصی ارائه دهم.
لازم به ذکر است که رمان “فرمانده گندمخوار” با روایتی متفاوت، پلی میان تاریخ و نسل آینده زده است. روایتی که نهتنها نوجوانان را با حادثهای سترگ آشنا میکند، بلکه با زبانی روان و نگاهی ژرف، آنان را به درک مسئولیت، حقطلبی و آزادگی دعوت میکند.
نظرات کاربران