خبرگزاری مهر، گروه استانها- زهرا رگان: شب از نیمه گذشته بود؛ ماه، شرمسار از داغ زمین، پشت ابرها پنهان شده بود. آستانه اشرفیه، شهر سبز گیلان که همیشه قصه بادام و رودخانه را به گوش مهتاب میخواند، آن شب زمزمهای دیگر داشت: سوگ و آتش، موشک و مظلومیت…
کوچهای که به کربلا بدل شد
در محلهای آرام خانهای قدیمی با بوی نان گرم و چراغ کمسو هنوز میزبان بود؛ میزبان مردی بی پسر، پدری بیپناه، دانشمندی بیسلاح، شهید دکتر سید محمد رضا صدیقی صابر.
او از تهران آمده بود، نه برای علمآموزی یا مأموریت، بلکه برای سوگواری جوان ۱۷ سالهاش، پسری که در سحرگاه ۲۳ خرداد در حمله هوایی صهیونیستی به شهادت رسید.
ساعت یک بامداد، چهار موشک از آسمان بی مهتاب گیلان گذشتند و بیهیاهو، نه به پایگاه نظامی، بلکه به کوچهای بیسلاح فرود آمدند. خانه پدری همسر دکتر صدیقی صابر، مأمن دلشکستهها، در چهار انفجار پیاپی با خاک یکسان شد.
شیشهها تا شعاع ۵۰۰ متری شکست، خودروها تکهتکه شدند و چهار خانه، نه سنگر، بلکه مأوا، به گودالی از خون و خاطره بدل شدند.
در آن شب تلخ، ۱۱ نفر از خانواده دکتر صدیقی صابر از جمله دخترش، «شهیده فاطمه صدیقی صابر» دانشجوی پزشکی دانشگاه اصفهان، و میلان صابر، کودک ششسالهای که تنها اسکیت را دوست داشت، به همراه همسر، اقوام و ۴ نفر از همسایگان، شهد شیرین شهادت را نوشیدند.
از جمله «شهربانو پوررمضان» و «احمد لطفیراد» همسایگانی که در جوار شهید هستهای به شهادت رسیدند.
علمی که جرم شد
دکتر صدیقی صابر، از نوابغ بود که هرگز سلاح نساخت، فقط علم آموخت و درمانآفرینی کرد. اما همین دانش، تیر کینه دشمن شد.
راویان شب شقاوت
ما، صاحبان قلم و گروه راویان بسیج رسانه استان گیلان از گلزار شهدای رشت حرکت کردیم تا ثبت کنیم که در دل شالیزارهای گیلان، در کنار سفیدرود همیشه رو سفید، علم به خون آغشته شد.
آمدهایم تا ثبت کنیم: «اشک آن شب در آستانه به آتش بدل شد» و صدای آن شب تا همیشه در گوش تاریخ خواهد ماند…
نظرات کاربران