دکتر ابراهیم داروغه زاده، دبیر جشنواره فیلم سلامت
گاهی یک ضایعه غمانگیز سببساز رخدادهایی میشود که نتایج عمومی آن قابل توجه است. گاهی مرگ یک انسان بزرگ زمینهساز تحولی اجتماعی میشود. بیماری و درگذشت عباس کیارستمی، کارگردان ارزنده سینمای ایران، از این دست وقایع است؛ فقدانی که زمینهساز بروز نظرات متفاوتی درباره کیفیت روند درمان و رسیدگی به بیماران شد.
در پی درگذشت کیارستمی، واکنش و صحبتهای داریوش مهرجویی، یکی دیگر از مفاخر هنر و سینمای ایران، نسبت به این ضایعه و انتقاد او از جامعه پزشکی، بهتر است با سعه صدر و آرامش شنیده شود؛ همانگونه که جامعه پزشکی همواره دردمندی بستگان داغدار بیماران خود را میشنود و میکوشد آنها را آرام کند. جامعه پزشکی به یاد داشته باشد که خانواده سینمای ایران نیز یکی از عزیزترین بزرگان خود را از دست داده و حالا بزرگ دیگری از این خانواده، دردمند این فقدان است.
کیفیت درمان، امری است که برای همه بیماران حقی بدیهی تلقی میشود، اما شائبه بروز سهلانگاری در درمان عباس کیارستمی با توجه به وجهه جهانی و اعتبار هنری این فیلمساز فقید، سببساز اجماع عمومی برای بررسی نقصانی احتمالی شده است؛ مطالبه جامعه هنری کشور كه نماينده افكار عمومی جامعه نیز هست، پیگیریهای ریاست سازمان سینمایی و وزیر بهداشت، جدیت رئیس سازمان نظام پزشکی، حضور جمعی 30 نفره از پزشکان و کارشناسان زبده، معاونان وزارت بهداشت، نمایندگان وزارت دادگستری و سایر مسئولان، حضور و پاسخگویی گروه درمانگر، بررسی جزئیات پرونده و ریز اقدامات انجام شده برای درمان تا مرحله اعزام به کشور فرانسه، همه و همه، خبر از رخدادی میدهد که میتواند در بهبود وضعیت درمانی کشور به نقطه عطفی تبدیل شود.
مهم این است که این اجماع عمومی قصد کرده با رعایت قانون و انصاف تلاش کند در نتیجه بهدست آمده از بررسی، هیچگونه کوتاهی صورت نگیرد و درباره همه مراحل، حکم به نحو عادلانه و مطابق با اصول علمی صادر شود.
اما فارغ از نتیجه بهدست آمده از این روند، هر دو سوی این ماجرا یعنی جامعه هنری و جامعه پزشکی باید با سعه صدر با موضوع مواجه شوند تا ذینفع اصلی دایره درمان یعنی مردم آسیب نبینند.
سالانه بیش از 800 میلیون بار مراجعه سرپایی به حوزه سلامت و بیش از 8 میلیون و 500 هزار بستری در فضای اعتماد عمومی به ساختار پزشکی کشور رخ میدهد. فراموش نکنیم در قریب به اتفاق بررسیهایی که طی سه دهه اخیر درباره گروههای مرجع مردم انجام شده است، گروه پزشکی یکی از سه گروه اول بوده است و گروههای دیگر در درجات بعدی قرار داشتهاند.
برآیند همه این دادهها این است که در وهله اول اعتماد بیمار به پزشک، سرمایه اصلی حوزه سلامت است و خدشهدار شدن این اعتماد قطعا به نفع مردم نیست. دوم اینکه، نتایج بهدست آمده از روند درمان عباس کیارستمی میتواند این اصل را تقویت کند که هیچ سهلانگاریای در مواجهه با این اعتماد، از نظر وزارت بهداشت به عنوان متولی حوزه سلامت و امین مردم، دور نمیماند؛ وزارتخانهای که حمایت از حقوق مردم و در عین حال، تقویت ارائه خدمات درمانی به مردم را وظیفه اصلی خود میداند و رعایت قانون، اصول علمی و عدالت، معیار اصلی در رسیدگی به هر موضوع اختلافی برای این وزارتخانه است.
در این میان، جامعه هنری و بهویژه سینما نیز نقشی بر عهده دارد؛ اینکه علاوه بر حضور و نقش اجتماعیاش، آینهوار تصویری از کاستیها و خدمات ساختار پزشکی کشور ارائه دهد؛ نقشی که با تولد جشنواره فیلم سلامت در رصد جدی نهاد نظارتی این ساختار قرارمیگیرد و بیش از پیش موثر واقع میشود.